شعر طنز چهارشنبه سوری
مش اصغر توی چادر بود امروز ................ پی قاشق زنی در چهارشنبه سوری
که باشد استتار اینجا ضروری! ................آهای چهارشنبه سوری
یکی از جیغ و داد اهل کوچه................. کند دندان قروچه
بگوید: داد از این حد بی شعوری .............. آهای چارشنبه سوری
بر اعصــــــابش زند یکریز تقّه تقّه.............این هیاهــــــــوی ترقّه
ندارد بیش از این تاب صبــوری ................آهای چارشنبه سوری
مقصــر من نمی گویم که تـو هستی............ ولی ساخت از تو بمب دستی
چه چشمانی که شد محکوم کوری..................... آهای چارشنبه سوری!
امیدوارم که باشی شادی و معقول............. همه خوشحال و شنگول
کنیم از شیوهی این عده دوری ................آهای چارشنبه سوری
رسیدی تو پر از شادی و شوری................... آهای چارشنبه سوری
شنیدم با جوانان جفت و جوری.................. آهای چارشنبه سوری!
بساط «سرخی تــو، زردی من»................... سر هر کوی و برزن
تو هم چون مردمــان غرق سرور و شادی هستی ............... آهای چارشنبه سوری